بشری

ما نوکران خیمه آقای عالمیم ...

بشری

ما نوکران خیمه آقای عالمیم ...

«انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر»
"امام حسین علیه السلام "خطبه منی

امام علی ع :
امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی
و با صالحان محشور شوی،
زیرا تمامیت امور نزد خدای متعال به امر به معروف ونهی از منکر است.
(من لا یحضره الفقیه ج4 ص 387)

بشری
پیوندها
سوره قرآن
روزشمار محرم عاشورا وصیت شهدا
حدیث موضوعی
۱۳ دی۱۸:۲۲

فاصله بین غیبت، گلایه و انتقاد چیست؟ ملاک تشخیص آنها چیست؟
ممکن است از کسی دلخور باشیم و گفتن مطلب به صورت رودررو سخت باشد و یا باعث کدورت شود و یا دسترسی به آن شخص راحت نباشد. بنابراین به فردی دیگر می گوییم تا او گوشزد نماید. مثلا دلخوری از خانواده همسر و گلایه از آنها پیش وی و یا در مناسبات اداری گلایه کردن پیش مافوق. آیا این نوع گلایه غیبت محسوب نمی شود؟
بعضی مواقع در مناسبات کاری ممکن است چند نفر کارمند به رفتار شخص یا قسمتی از اداره انتقاد داشته باشند. بنابراین در محافل چند نفره در این خصوص زبان به انتقاد و اعتراض می گشایند. همینگونه است انتقاد دانشجویان نسبت به استاد یا انتقاد مردم به مسئولین. آیا این انتقاد غیبت به حساب نمی آید؟
با تشکر

حجت الاسلام و المسلمین جاودان فرمودند:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
غیبت این است که عیب برادر و خواهر مومنی را در پشت سر او بگوئی عیبی که مخفی بوده و کسی از آن خبر نداشته است.
چنین کاری را برای عیبجویی باشد یا برای گله یا بعنوان انتقاد فرق نمی کند.
مهم اینست که عیب مخفی یک مسلمان و مومن را برای کسانی که آن را نمی دانند بگوئید و آشکار کنید.
پس عنوانی که برای آن این سخن گفته می شود و این سر فاش می گردد مهم نیست.
بنابراین اگر مسئله مورد بحث عیبی آشکار است مثلاً حرفی است که در جمع مردم گفته شده است دیگر غیبت نیست.
البته فتوای مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه این بود که از عیب آشکار اگر بقصد عیبجوئی سخن بگوئی، از سر دشمنی و برای تخریب یا از روی حسادت و امثال اینها باز غیبت است.
پس اگر برای حل مشکل آن را بکسی می گوئی مانعی ندارد.
تو نمی خواهی او را خراب کنی بلکه می خواهی از راهی او را اصلاح کنی یا با گفتن به مسئول می خواهی او راهی برای حل پیدا کند و عیب برطرف بشود مانعی ندارد.

 

۰
بشری 313 | ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۲
۱۳ دی۱۸:۲۱

حجت الاسلام و المسلمین جاودان فرمودند:

هر روز بلکه هر روز و شب نماز استغاثه به امام زمان بخوانید و هر روز صبح زیارت آل یس را با توجه و تضرع بخوانید و اگر موفق به ترک شدید این توسلات را رها نکنید و خیالتان به ترک چند روزه مطمئن نشود باید دست از توسل و تضرع برندارید.

۰
بشری 313 | ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۱
۱۳ دی۱۸:۰۰

مرحوم استاد علامه طباطبایی تابستان ها به مشهد مشرف می شدند، و معمولشان این بود که پنجشنبه ها و جمعه ها از ساعت 9 تا 11 می نشستند، و مردم به دیدنشان می رفتند. هرکس هر سؤالی داشت می پرسید، و جواب می شنید، و البته گاهی با لهجه ای شیرین می فرمود: نَمی دانم.

 در یکی از این روزها خدمتشان بودم. دیگران هم بودند. کسی گفت که امام زمان علیه السلام را به هیچ وجه نمی توان ملاقات کرد. ایشان چیزی نفرمود. چند دقیقه ای مجلس به سکوت گذشت. بعد ایشان شروع به صحبت کردند، و گفتند: مشایخ ما می فرمودند: آیت الله میرزا ابوالقاسم قمی به عتبات مشرف شده بود. ناگزیر دید و بازدید انجام می شد. آیت الله سید محمد مهدی بحرالعلوم که مرجعیت درس و تدریس نجف را به عهده داشت، به دیدن ایشان آمد. چند روزی گذشت. میرزا می خواست به بازدید ایشان بیاید. وقتی را انتخاب کرد که در محضر ایشان کمتر کسی باشد. در این مجلس بعد از گفتگوها و تعارفات رسمی میرزا به ایشان گفت: آقا مراتب و مقامات معنوی شما قابل انکار نیست، و اخبار آن عالم گیر است بنابراین شما چیزی را انکار نکنید. فقط برای ما بفرمایید که چطور شد؟ کی شد؟ چه جور شد که شما به این مقامات رسیدید؟

ایشان چاره ای نداشت. میرزا مرد بزرگی بود، و با هم سال ها در درس وحید بهبهانی  هم دوره بودند. اکنون نیز در ایران مرجعیت داشت. بنابراین فرمودند: من رسم داشتم شبها از نجف به مسجد کوفه بروم، و آنجا تا صبح به عبادت مشغول بودم. البته صبح بعد از نماز به نجف باز می گشتم تا درس و بحث تعطیل نشود. هجده سال! بر این روال عمل کرده بودم. یک شب طبق رسم از نجف بسوی کوفه حرکت کردم. کمی که راه پیمودم شوق مسجد سهله به دلم افتاد. اعتنا نکردم، و می خواستم طبق رسم معمول به مسجد کوفه بروم. اما شوق لحظه به لحظه زیادتی می یافت، و من در برابر آن  مقاومت می کردم. ناگهان باد و طوفانی همراه با شن و رمل از مقابل هجوم آورد، و دیگر امکان رفتن بسوی کوفه نبود. از سر ناچاری بسوی مسجد سهله رفتم. شب از شب های معمولی هفته بود، و در مسجد هیچ کس نبود. من در را باز کردم و به داخل مسجد رفتم. در مقام صاحب الزمان یک بزرگواری نشسته و مشغول دعا بود. دعا از دعاهای معمولی و شناخته شده بنظر نمی رسید. گویا آن بزرگ در همان حال آن را انشاء می کرد. لحن و حال و دعا مرا تسخیر کرده بود. همانطور کنار در مانده بودم. این حال ادامه یافت تا اینکه دعا به پایان رسید. ایشان روی گردانید، و به زبان فارسی با لهجه بروجردی که محل تولد من بود، به من فرمود: «مهدی بیا» مقداری جلو رفتم. از هیبت و به خاطر حرمت ایشان ایستادم. باز فرمود: مهدی بیا . بار هم مقداری جلو رفتم. باز از ترس و حرمت ایستادم. این بار فرمود: ادب در حرف شنیدن است. بیا. رفتم تا نزدیک ایشان رفتم. آغوش باز کرد، و مرا به بغل گرفت. هرچه شد آنجا شد.
خاطرات شنیدنی از حجه الاسلام جاودان

 

http://www.javedan.ir
۰
بشری 313 | ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۸:۰۰
۰۳ آذر۱۰:۴۵

در ارتباط با اهداف و انگیزه هاى قیام امام حسین(علیه السلام) تحلیل گران، تفسیر و تحلیل هاى مختلفى ارائه داده اند و برخى از این تحلیل ها که عمدتاً از سوى مستشرقان و یا ناآگاهان از حقیقت دین و جوهره اسلام ارائه شده است، دور از واقعیّت مى باشد و با مبانى اعتقادى امام حسین(علیه السلام) ناسازگار است.

برخى از تحلیل ها نیز، یک جانبه و با نگاه به پاره اى از کلمات آن حضرت است و همه جانبه نیست.

امّا بهترین راه این است که به سراغ سخنان و خطبه هاى خود آن حضرت ـ به طور جامع ـ برویم و با استفاده از کلمات سالار شهیدان، انگیزه هاى آن حضرت را جستجو کنیم.

 

فصل 1 : احیاى آیین خدا و نجات اسلام از چنگال بدعت ها

به یقین نهضت خونینى همچون نهضت کربلا و استقبال امام حسین(علیه السلام) از همه حوادث شکننده آن و پذیرش شهادت خود، یاران و فرزندان و اسارت زنان و کودکانش، نمى تواند مسأله ساده اى باشد.

باید مطمئن بود که آن امام بزرگوار و یاران گرانقدرش به دنبال هدفى مهم بودند که تقدیم جان و مال و پذیرش هر نوع سختى و آزار را براى آنان سهل و آسان مى کرد. هدفى که والاتر از سرمایه هاى زندگى مردانى همچون حماسه سازان کربلا بود.

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۵
۰۳ آذر۱۰:۴۴

1. همراهی گفتار و کردار[1]
کسانی که در مقام امر به معروف و نهی از منکر قرار می گیرند، باید خیلی از رفتارهای ظاهری و باطنی شان را کنترل کرده، کردارشان خنثی کننده رفتارشان نباشد تا کلامشان تأثیر لازم را داشته باشد.

2. نیت پاک و خالص بدون منت گذاشتن بر دیگران
بلندنظری و مناعت طبع باید در افراد ناصح وجود داشته باشد. آنها باید توکلشان به خدا باشد تا اجرشان را از پیشگاه ربوبی دریافت کنند؛ همان گونه که قرآن کریم می فرماید: «بر کسانی که احسان می کنی، منت مگذار».[2]

 3. شرح صدر و صبر و حوصله

وسعت وجودی و بزرگی و عظمت روح، بهتر فهمیدن و شناختن رسالت، تحمل انسان را افزایش می دهد. اگر شرح صدر و تحمل کافی نباشد، ممکن است شخص ناصح با یک سخن زشت یا برخورد نادرست، از کوره در برود و از خودش واکنش نشان دهد. حضرت موسی(علیه السّلام) نیز در مقام نصیحت فرعون از خداوند درخواست شرح صدر می کنند.[3]

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۴
۰۳ آذر۱۰:۴۲

یازده فایده برای انجام امر به معروف و نهى از منکر، حتى اگر اثر نکرد:

۱) گاهی امر و نهی ما امروز اثر نمی کند، ولی در تاریخ روی فطرت و قضاوت دیگران اثر دارد. چنان که امام حسین علیه السلام در راه امر به معروف و نهی از منکر شهید شد، تا وجدان مردم در طول تاریخ بیدار شود.

۲) گاهی امر و نهی، فضا را برای دیگران حفظ می کند. چنان که فریاد اذان مستحب است، گرچه شنونده ای نباشد؛ ایستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمایی لازم است، گرچه ماشینی نباشد. زیرا حفظ قانون و فضای احترام به قانون لازم است.

۳) گاهی امر و نهی ما، گناهکاران را از گناه باز نمی دارد؛ ولی گفتن های پی در پی، لذت گناه را در کام او تلخ می کند و لااقل با خیال راحت گناه نمی کند.

۴) برای حفظ آزادی باید امر و نهی کرد؛ زیرا نگفتن، جامعه را به محیط خفقان و ترس و سکوت تبدیل می کند.

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۲
۰۳ آذر۱۰:۴۱

 امربه معروف و نهی ازمنکر        
  نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.[۱] قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[۲]

مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند. به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود کهتخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این زمینه می فرماید:

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۱
۰۳ آذر۱۰:۳۵

خداوند بزرگ به یکى از پیامبرانش چنین فرمود:
فردا هنگامى که صبحگان بر تو دمید، بانخستین چیزى که روبه‏روى شدى، آن را بخور و دومین چیز را پنهان کن و سومى را بپذیر و ازآن استقبال کن و چهارمى را مأیوس نکن و از پنجمى بگریز!
آن پیامبر، وقتى شب را به صبح رساند، حرکت کرد که با کوهى بزرگ و سیاه روبه‏رو شد؛ پس ایستاد و گفت: پروردگارم به من دستور داده که این کوه را بخورم؛ سپس حیران و سرگردان ماندو به وجدان خود مراجعه کرد و گفت: پروردگار بزرگ و باعظمت، فرمانى را که توان انجام آن را نداشته باشم، به من نمى‏دهد؛ پس به طرف آن کوه، بزرگ سیاه به راه افتاد؛ تا آن را بخورد. هنگامى که به آن نزدیک شد،

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۵
۰۳ آذر۱۰:۳۱

آیت الله مجتبی تهرانی از علمای اخلاق عملی و استاد اخلاق در بین مردم شناخته می شدند؛ ایشان که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بود، هفته گذشته در سن 80 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت. در این مجموعه  سر فصل هایی همچون، "تربیت در محیط خانوادگی"؛ "تربیت در محیط رفاقتی"، "تربیت در محیط آموزشی"، "تربیت در محیط شغلی"، "حیا در بعد تربیتی" و "تربیت و مربیان تربیتی" دیده می شود، که به صورت فایل pdf در معرض علاقه مندان به این عالم بزرگوار قرار گرفته است.

در قسمتی از بخش "تربیت در محیط خانوادگی" آمده است: "ما درمعارفمان این را داریم که شما در ارتباط با خانوادهتان، خاندانتان به طور کلّی، بیشترین سعی و کوششتان را برای مسائل مادی او نگذارید! بلکه از این طرف بیشترین هَم تو، تربیت او باشد. چون او

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۱
۰۳ آذر۱۰:۱۸

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ابوذر فرمود: طوری عبادت کن مثل اینکه خدا را می بینی. اسم این را احسان می گویند. احسان آن است که شما خدا را طوری عبادت کنی، گویی او را می بینی.در قرآن کلمه محسن آمده است دیگر. قرآن محسنین و متقین رامانند هم توصیف کرده است.محسنین و متـّقین. محسن یعنی صاحب احسان.الان ما صحبتمان در مورد صاحب احسان بود دیگر. صاحب احسان و کرم. فرمودند: الإحسانُ أن تَعبُدَ الله کأنـَّکَ تـَراه. تو خدا را عبادت کنی گویی او را می بینی. این امکان دارد. الان چرا اینطور نیست. اصلا برای ما فرض ندارد. اصلا فرض ندارد. فقط ممکن است خیالی از یک خدای غایبی در خاطر ما بگذرد. دیشب عرض کردیم خدای ما غایب است.یک خدای غایبی داریم، گاهی  یادش می کنیم. گاهی. گاهی یاد خدای غایبی می کنیم. فرمودند: الدعا مُخُّ  العِبادَة.دعا مخّ عبادت است. به خاطر اینکه اگر خدا مرحمت کند، گاهی همه ماها یک وقت در یک مناجاتی، یک کمی حضور را احساس کنیم. یک کم. به این دلیل دعا از همه عبادتها برتر است. گفتند مخّ عبادت. فرمودند که احسان این است که خدا را عبادت کنی کَأنّک تَراه گویی او را می بینی. این یک مرحله است. یک مرحله بالاتر هم دارد آقا. آن مرحله بالاتر این است که دیشب هم عرض کردیم.امیرالمؤمنین جمله ای فرمود که سفره اش برای ماهم پهن است. این سفره امامت برای هیچ کس پهن نیست. سفره رسالت، منصب رسالت، برای هیچ کس نیست.

۰
بشری 313 | ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۱۸